علی‌آباد

شب یلدای خود را چگونه گذراندید؟

يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۴ ب.ظ

پاسخ کوتاه: با محاسبهٔ اینکه «شب یلدا چه‌قدر طولانی‌تر است؟»


برای مشاهدهٔ این اثر هنری در کیفیت بالا، روی عکس کلیک کنید D:


پاسخ بلند: خب همون‌طور که حتماً می‌دونید، امشب شب یلدا بود. البته همچنان هم هست. طبقهٔ بالا پیش خانواده بودم و همین‌طور که اون ترانهٔ  کذاییِ «آخ تو شب یلدای منی» توی ذهنم تکرار می‌شد، داشتیم از اهمیت و فضائل شب یلدا صحبت می‌کردیم و از این فلسفه‌های صدمن‌یه‌غازی که امشب طولانی‌ترین شب ساله پس فلان کنیم و بیسار کنیم.


اینکه گفتیم طولانی‌ترین شب سال، یهو بخش ریاضی‌دان ذهنم اومد جلو و پرسید حالا این طولانی‌ترین شب که می‌گیم، چه‌قدر از شب قبلش طولانی‌تره؟ از مرتبهٔ ثانیه است یا ده ثانیه یا دقیقه؟ چطور میشه حسابش کرد یا تخمینش زد؟ همین رو از حضار پرسیدم. واکنش اول طبعاً این بود که بس کن بابا تو هم از هر داستانی یه مسئلهٔ ریاضی می‌کشی بیرون و حالا که به فرض فهمیدیم چه‌قدر طولانی‌تر، چه فایده؟! بخش سمج ذهنم به این حرف‌ها قانع نبود و جواب می‌خواست. گفتم هرکسی یه حدسی بزنه. مامان گفت یه دقیقه یا سی ثانیه. به حساب اینکه توی ماه رمضون هر شب تا شب بعدش زمان اذان اینقدرا جابجا میشه. دامادمون حدس زد که دو سه ثانیه باشه. خودم هم همین حدود رو احتمال می‌دادم. یعنی زیر ده ثانیه. تحلیل من این بود که مدت روشنایی روز در طول یک‌سال باید یه حالت سینوسی داشته باشه. که کمترین و بیشترینش شب یلدا و روز یک تیر اتفاق می‌افته. اما می‌دونیم که مشتق تابع توی کمترین یا بیشترین مقدارش به صفر میل می‌کنه. یعنی تغییرات طول روز در شب یلدا، باید خیلی کمتر از تغییراتش در مثلا اول مهر باشه.


خب دست به قلم شدم تا ابعاد مسئله رو درک کنم. در نگاه اول، یک مسئلهٔ تخمین فیزیکی بود. از اینجور مسائل توی درس فیزیک‌یک داشتیم. سوال امتحان خودمون رو دقیق یادم نیست. ولی امتحان‌های سال‌های قبل، سوال داده بودند که چه انرژی‌ای برای ساخت برج میلاد لازمه. یا مثلا چندتا خودرو توی محوطهٔ دانشگاه‌مون جا میشه. خب اینجا احتمالاً قراره یک‌سری ثوابت فیزیکی شعاع زمین و فاصلهٔ زمین تا خورشید و دورهٔ تناوب گردش زمین به دور خورشید و به دور خودش به کارمون بیاد. توی مسائل تخمین هم جواب دقیق مهم نیست. مرتبهٔ تخمین مهمه. یعنی از مرتبهٔ ده به توان چند؟ ده یا صد یا هزار یا ده هزار؟


یکم که دقیق‌تر شدم توی مسئله، متوجه شدم ریاضیاتش سخت‌تر چیزی هست که انتظارش رو داشتم. اولین نکته این بود که یک‌سری زاویه‌بازی نیاز داره، ولی در فضای سه‌بعدی و نه دو بعدی. به سبک خانم میرزاخانی نشستم و با زاویه‌ها بازی کردم ولی متاسفانه به سبک خانم میرزاخانی به نتایج تئوری مطلوبی نرسیدم! بذارید شما رو هم با زوایایی که توی این مسئله درگیر هستند آشنا کنم:


اولین و مهم‌ترین زاویه، انحراف محوری زمین هست که با اپسیلون نشون می‌دیم و و حدوداً °۲۳ است. این عکس رو ببینید:

به ستارهٔ قطبی هم توجه کنید!

تمام ماجرای به‌وجود اومدن فصل‌های گرم و سرد و عید نوروز و شب یلدا و شب و روزهای طولانی قطب شمال و جنوب، برمی‌گرده به همین انحراف محور چرخش زمین دور خودش، با محور چرخشش دور خورشید. اگر چنین انحرافی وجود نمی‌داشت همیشه ۱۲ ساعت روز و ۱۲ ساعت شب بود. همیشه خورشید با زاویهٔ ثابتی می‌تابید و فصل‌ها دیگه معنا نداشتند. ولی مثلا توی همین عکس بالا، داره تابستون رو در نیم‌کرهٔ شمالی نشون می‌ده. خوشید با زاویهٔ بیشتری به نیم‌کرهٔ شمالی می‌تابه و هوا گرم‌تر میشه. ولی در نیم‌کرهٔ جنوبی که زمستونه، آفتاب اریب می‌تابه [و همچنین طول روز کوتاه‌تره]، پس هوا سردتر میشه. برای اهمیت زاویهٔ تابش، به این فکر کنید که یه برگهٔ کاغذ رو زیر بارون دست گرفتید. چه زمانی بیشتر خیس میشه؟ وقتی قطرات باران عمود باشند. ولی اگه به کاغذ زاویه بدید قطرات کمتری دریافت می‌کنه و شانس سالم‌موندنش بیشتره!


حالا چرا این انحراف محوری باعث کوتاه و بلند شدن طول روز میشه؟


سمت راست زمستون و سمت چپ تابستون رو نشون می‌ده و ایران نزدیک خط بنفش بالاییه. همون طور که می‌بینید، در سمت راست وقتی زمین دور محورش بچرخه ایران مدت طولانی‌تری در تاریکی به سر می‌بره تا روشنایی. معکوس این اتفاق در تابستون می‌افته. زاویهٔ اپسیلون باعث میشه در تابستون مدت طولانی‌تری در روشنایی روز باشیم و شب‌های کوتاه‌تری رو تجربه کنیم.


حالا زاویهٔ دوم وارد کار میشه: عرض جغرافیایی. توی تصویر بالا اگه حلقهٔ بنفش‌رنگ رو بالاتر یا پایین‌تر ببرید طول شب و روز تغییر می‌کنه. البته روی خط استوا همیشه طول روز ۱۲ ساعته. و اگه خیلی به قطب نزدیک بشیم، عملاً تمام روز تاریک یا روشنه. پس باید برای محاسبهٔ طول روز، عرض جغرافیایی منطقه رو بدونیم. من عرض جغرافیایی ایران رو °۳۰ در نظر گرفتم. (طول جغرافیایی اهمیتی نداره. مثلا ایران با کالیفرنیا حدود ۱۲ ساعت اختلاف زمانی (= ۱۸۰ درجه اختلاف فاز) داره ولی از نظر طول روز یا فصل‌ها، شرایط‌مون یکسانه.)


زاویهٔ سوم، زاویهٔ زمین در چرخش دور خورشیده. یعنی اینکه توی کدوم نقطه از تصویر سیاه‌رنگ بالا قرار داره. اگه فرض کنیم سال ۳۶۰ روز هست. می‌تونیم با شروع از یک فروردین، هر یک روز رو معادل یک درجه حول این دایره بدونیم. پس شب یلدا معادل زاویهٔ ۲۷۰ درجه میشه. چرا سال رو ۳۶۵ روز نگرفتیم؟ چون در اون صورت محاسبات‌مون پیچیده‌تر می‌شد. باید قوانین کپلر رو لحاظ می‌کردیم و مدار زمین رو بیضی و سرعت حرکتش رو متغییر می‌گرفتیم. فعلاً بی‌خیالش!


پس الان سه‌تا زاویه داریم. ε , φ , α. باید بر اساس این سه متغییر، تابعی برای محاسبهٔ طول روز برحسب ثانیه پیدا کنیم. اون‌وقت جواب نهایی مسئله برابر است با:

daytime(23°, 30°, 269°) - daytime(23°, 30°, 270°)


حالا اگر شکل مسئله رو بکشید، اگر اون زاویهٔ α اگر مضرب ۹۰ درجه نباشه، شکل سه‌بعدی میشه و خب درک کردن زوایا در فضای سه‌بعدی اصلا در تخصص من نیست!


اینجا ریاضیاتم به در بسته خورد. ولی ذهن مهندسی‌ام همچنان دنبال جوابی هرچند نادقیق بود. اومدم سراغ کامپیوتر. ابزار برنامه‌نویسی مناسبی برای حل اینجور مسائل ریاضی نداشتم. منظورم نرم‌افزارهایی مثل متلب و متمتیکا و.. است. دست‌به‌دامان یه نرم‌افزار هندسی شدم. جئوجبرا. قبلا با بخش سه‌بعدی‌اش توی درس ریاضی‌دو کار کرده بودم. ابزار حرفه‌ای به حساب نمیاد ولی برای کارهای آموزشی خوبه. توصیه می‌شه :).


خب اینجا یه کره رسم کردم در نقش زمین. یه دایره هم روی کره نیاز داریم که عرض جغرافیایی محل رو نشون بده. در واقع مسیری که کشور ما در طول یک شبانه‌روز طی می‌کنه. با تشکر از مختصات کروی! حالا باید انحراف محوری زمین رو پیاده کنیم. برای خود محور کاری نداره. میشه یه خط با شیب تانژانت زاویه. ولی برای خم دایره، باید در ماتریس دوران ضرب بشه. برای خورشید هم، با سینوس و کسینوس زاویه α محلش مشخص میشه و یه صفحه گذرنده از مرکز زمین می‌کشیم تا مشخص کنه چه بخشی روز و چه بخشی شب هست.

همون تصویر ابتدای پست، از زاویهٔ نیم‌رخ!

حالا کافیه دو نقطهٔ تقاطع خم دایره‌ای رو با صفحهٔ جداکنندهٔ روز و شب پیدا کنیم، که همون نقاط طلوع و غروب هستن. خوشبختانه تقاطع رو نرم‌افزار خودش پیدا می‌کنه. حالا با اندازه‌گیری فاصلهٔ دو نقطه و دونستن شعاع دایره، می‌تونیم زاویهٔ روز رو محاسبه کنیم. کل دایره ۳۶۰ درجه و ۲۴ ساعت (= ۸۶۴۰۰ ثانیه) است. پس با یک طرفین‌وسطین ساده، زمان روز برحسب ثانیه بدست میاد :).

پاسخ، این بار برای زاویهٔ ۲۶۹ (= روز ۲۹ آذر)


خب نهایتاً با یک عملیات تفریق، به جوابِ ۳۶۲۴۲٫۸۴ - ۳۶۲۴۴٫۱۲ می‌رسیم که برابر با ۱٫۲۸ ثانیه است. شب یلدا حدوداً یک‌ثانیه از شب قبل و بعد از اون طولانی‌تره!


پانویس۱. همون طور که بالاتر اشاره کردم، من توی محاسبات سال رو ۳۶۰ روز گرفتم. در حالی که سال حدود ۳۶۵ روز هست. مسئله‌ای که اینجا مطرحه، اینه که طول ماه‌ها دقیقا سی‌روز نیست. شش ماه اول سال هر کدوم یک روز بیشتر دارند. یعنی نیمهٔ اول سال حدود ۶ یا ۷ روز بیشتره. وقتی قوانینِ کپلر رو توی زمین‌شناسیِ دبیرستان رو خوندیم متوجه این موضوع شدم و یادمه کلی ذوق کردم با فهمیدنش! قانون اول و دوم کپلر بیان می‌کنن که مدار سیارات دور خورشید بیضی هست نه دایره، و خورشید در یکی از کانون‌های بیضی قرار داره، و اینکه هرچه فاصلهٔ سیاره از خورشید بیشتر باشه سرعت حرکتش کاهش پیدا می‌کنه، به گونه‌ای که مساحتی که در فواصل زمانی یکسان طی میشه برابره. کلید کار همین‌جاست: درسته که بهار و پاییز در دو نقطهٔ مقابل قرار دارند، ولی سرعت متفاوت گردش زمین باعث میشه طول بهار تا پاییز، طولانی‌تر از پاییز تا بهار باشه.

به هر صورت، من نتونستم به معادلهٔ مناسبی برای حرکت بیضی زمین دور خورشید برسم و با فرمول‌بندی‌های قوانین کپلر هم مشکل داشتم. پس با فرض دایره‌بودن مدار زمین پیش رفتم که البته خیلی هم بی‌راه نیست. نسبت قطر کوچک به قطر بزرگ مدار زمین حدوداً ۰٫۹۹۹۸۶ هست که خیلی نزدیک به یکه.


پانویس۲. خب اگه الان دارید با خودتون می‌گید چه آدم خُل‌و‌چِل و علافی، باید بگم که خودتون خُلید بابا. چطور می‌تونید از این حجم از زیبایی ریاضیات و قوانین طبیعت لذت نبرید؟ من به ازای هر یک از قضایایی که اینجا ذکرشون کردم، موقع فهمیدن اینکه چطور کار می‌کنند کلی ذوق کردم. مثلاً چطور میشه یه نفر داستان محاسبهٔ محیط زمین توسط اراتوستن رو بخونه و لذت نبره؟ یا همون داستان معروف ارشمیدس و اورکا اورکا گفتنش. خب باشه. شاید این شوق و ذوق داشتنم خیلی سطحی باشه و ارتباطی با کار واقعی دانشمندها نداشته باشه. ولی حتی اگه مثل ریچارد فاینمن دانشمند نشم، حداقل می‌تونم مثل پدر ریچارد فاینمن یک انسان عاشق دانش باشم. همین هم خیلی فوق‌العاده است. اینطور نیست؟


پانویس۳. الان که دارم این پست رو منتشر می‌کنم ساعت ۴ صبحه. و امروز و فرداش دوتا کوییز دارم. اینو گفتم که اولاً اگه پست غلط‌ملط املایی و نگارشی داشت ببخشید. ثانیاً برام دعا کنید که کوییزهام رو خوب بدم. ثالثاً ممکنه کامنت‌های احتمالی پست رو دیر جواب بدم. [حالا خوبه هیچ کامنتی نگیرم و ضایع بشم D:]

موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۳۰
علی ‌‌

نظرات  (۱۲)

۰۱ دی ۹۹ ، ۱۰:۰۸ استیو ‌‌

1. خب اگه الان دارید با خودتون می‌گید چه آدم خُل‌و‌چِل و علافی، باید بگم که خودتون خُلید بابا.

این تیکه، بخش موردعلاقه‌ی من از پست بودش! واقعا دیگه حرفی برای گفتن باقی نمی‌ذاره، خییلی حال کردم باهاش :دیی

 

2. پستت یه جورایی خکم فیلمای نولان رو داشت برام از یه جهت، چطور؟ چون گاهی هرچقدرم که نفهمی داره چی می‌گه، بازم همین‌طوری دوست داری بری جلو و جلوتر تا ببینی به کجا می‌رسه نهایتا!

 

3. به دردم می‌خوره که بخوام وفت بذارم و برم جئوجبرا رو یاد بگیرم؟ واسه ریاضی2 ضروریه؟ می‌گم اگر لازمه، اینم بذارم تو برنامه و ذره‌ذره برم سمتش؟

 

4. شب یلدای هیجان‌انگیزی رو پشتِ سر گذاشتی! صمیما بهت تبریک می‌گم!

 

5. راستش دوست داشتم از نظر علمی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشم، ولی خب باید اعتراف کنم که از فاز اول تفکراتت خیلی سر در نیاوردم، ولی بخشی که سپردیش به ذهن مهندسی‌ت برام مفهوم‌تر بود. فقط یه سوال برام پیش اومد. اگه ما یه واحدِ جدید برای اندازه‌گیریِ زویه تعریف کنیم، طوری که 2Pi rad، یا همون 360 درجه، بشه 365 واحد، و براساس این واحد جدیدمون مختصات و الباقی رو محاسبه کنیم، می‌تونیم یه جواب دقیق‌تر پیدا کنیم؟ یا مسئله خیلی پیچیده‌تر از این حرفاست؟

+ منظورم اینه که مثلا به جای مقایسه‌ی 269 و 270 از 360، بیایم 275 و 276 از 365 رو حساب کنیم؟ که خب با یه تناسب ساده، یعنی توی همین الگوریتمی که تو رفتی جلو، بیایم از 271.23 و 272.22 درجه استفاده کنیم؟

+ اصلا مطمئن نیستم منظور رو درست گرفته باشم و حرفایی که زدم معنایی دارن، یا خیر :دی

 

6. دعا هم نمودم :دی

 

7. مزیت بلاگ به تلگرام اینه که کاری به مجموعه‌ها و اشتراک و استقلال و فلانشون نداره، مجموعه‌ی مرجع زمان رو می‌گیره دستش، از اول شروع می‌کنه می‌آد جلو، هروقت شد، شد :دی

 

پاسخ:
۱. 😎

۳. ریاضی‌دو اصولاً تعمیم ریاضی‌یک به ابعاد بالاتره. استاد ریاضی‌دوی ما تاکید خاصی داشت که تناظر بین مفاهیم جبری و هندسی رو توی ابعاد مختلف درک کنیم. شهود پیدا کردن نسبت به مسئله هم توی هندسه خیلی آسون‌تر از جبره. از این جهت، خوشم می‌اومد که معادله صفحه‌ها و خم‌ها و... رو توی نرم‌افزار بزنم و دقیقا ببینم از نظر هندسی چه شکلی می‌شن. حالا ولی جئوجبرا نرم‌افزار خاصی نیست که بخوای «یاد بگیری». اگه دوست داشتی نصب کن و باهاش بازی کن :). البته که کارهای عجیب‌غریب مثل انتگرال خم و حل معادله و دیفرانسیل و... رو درک نمی‌کنه. برای اون کارها از ولفرام‌آلفا استفاده می‌کنم.

۴. آره. یلدای خاطره‌انگیزی شد برام!

۵. فهمیدم که چی می‌گی. ولی این مقیاس زدن از ۳۶۰ به ۳۶۵ خیلی تفاوتی نداره. اگر همچنان از مدار دایره‌ای استفاده کنیم، اون روزهای ۲۷۵ و ۲۷۶ اصلاً روی یلدا (زاویهٔ ۲۷۰ درجه) نمی‌افتند. چون اومدی شش روزِ اضافه‌تر رو به نیمهٔ اول سال اضافه کردی ولی توی مدلت تفاوت سرعت حرکت زمین در نیمهٔ اول و دوم سال رو لحاظ نکردی که خب اینجوری چند روز خطا پیش میاد. در واقع لحظهٔ انقلاب زمستانی همچنان در زمان ۳/۴ دورهٔ تناوبت، که با تناوب ۳۶۵ میشه ۲۷۳٫۷۵، رخ می‌ده. برای اینکه اتفاق توی روز ۲۷۶ بیفته، باید اساساً مدار بیضی حرکت زمین رو مدل کنی و سرعت حرکت رو هم طبق قانون دوم کپلر متغییر بگیری.

۶. متشکرم. فعلاً کوییز اول رو رد کردم. بعد از کوییز فردا، تا آخر هفته یه گزاز آزمایشگاه و یه میانترم هم دارم. بی‌زحمت برای اونا هم دعا کنید :).

۷. این بند رو دو سه بار خوندم تا متوجه شدیم منظورتو!
۰۱ دی ۹۹ ، ۱۲:۰۲ فاطمه ‌‌‌‌

من همون‌جا که دیدم شما توی جمع خانوادگی شب یلدا راجع به مشتق سینوس هم تو ذهنتون تحلیل کردین، شروع به جمع‌آوری برگ‌های پاییزی کردم D:

دیشب داشتم برنامه‌ی چرخ رو می‌دیدم و فکر می‌کردم دیگه عجیب‌ترین چیز همینه که یکی شب یلدا برنامه‌ی علمی نگاه کنه :)) باید بگم از پست شما بیشتر از اون لذت بردم :)

دیگه اینکه همیشه برام جالب توجه بوده که تو تقویم شمسی تقسیم‌بندی فصل‌ها رو بر اساس این پدیده‌های نجومی انجام دادن.

 

سرعت متفاوت گردش زمین باعث میشه طول بهار تا پاییز، طولانی‌تر از پاییز تا بهار باشه.

پس این همون عامل طولانی‌‌تر بودن ۶ ماه اول ساله؟

 

راستی دنبال جواب اصلی رفتین که ببینین با تخمین خودتون چقدر تفاوت داره؟

(البته شما مسئله رو با چند تا فرض ساده‌کننده حل کردین و این چیزی بیشتر از تخمین بود به ‌نظرم.)

پاسخ:
خب توی خانوادهٔ من حدود ۷۰ درصدمون مهندسی خوندیم یا می‌خونیم یا از مهندسی انصراف دادیم. چنین بحث‌هایی چندان هم غیرعادی نیست برامون :)

تقویم شمسی خیلی زیبا بر اساس این پدیده‌ها تعریف شده. فصل‌ها و ماه‌ها هم هرکدوم با این تناوب چرخش زمین هماهنگ شدند و مفهومش رو می‌رسونند. ولی این تقویم میلادی رو، من هیچ وقت نفهمیدم چه ماهی ۲۸ یا ۲۹ یا ۳۰ یا ۳۱ روزه. انگار واقعا هم قاعده‌ای نداره و قراردادیه.

آره، علتش دقیقا همین سرعت متفاوت هست. این تصویر اغراق‌آمیز رو ببینید. سمت چپ محدودهٔ نوروز تا اول مهره، سمت راست اول مهر تا نوروز. درسته که این دوتا نقطه فاز زاویه‌ای متقابل دارن. ولی چون dθ/dt ثابت نیست (و با عکس مجذور r رابطه داره) از نظر زمانی متقابل نیستند. اینکه چرا شش‌ماههٔ اول طولانی‌تره رو میشه توی عکس متوجه شد: طبق قانون دوم کپلر در بازه‌های زمانی ثابت، سیاره مساحت یکسانی از بیضی رو جارو می‌کنه. ولی مساحت متناظر با نیمهٔ اول سال شمسی بزرگ‌تره. پس باید زمان طی‌کردنش طولانی‌تر بشه.

بله بعدش جست‌وجو کردم که بررسی کنم جوابم رو. توی سایت timeanddate با دقت 1s طول روز رو برای شهرهای مختلف ثبت کرده. برای روزهای ۱ دی و ۳۰ آذر برای تهران یک ثانیه تفاوت ثبت شده.
۰۱ دی ۹۹ ، ۱۲:۴۷ پیمان ‌‌

آفرین. هنوز اون انرژی سال‌های اول توت مونده 😁.

پاسخ:
مپندار این شعله افسرده گردد =)
۰۱ دی ۹۹ ، ۱۴:۱۴ مائده ‌‌‌‌‌‌‌

آقا منم ساعت 3 و نیم امتحان دارم و همونطور که درجریانید وبلاگ خوندن درحالی که 1 ساعت و نیم تا امتحانت مونده خیلی خوش میگذره :)))

دیگه اینکه من لذت بردم خیلی از این محاسبات و تحلیل‌هایی که کردی، ایول ;)

پاسخ:
الان ساعت چهار و نیمه و احتمالاً شما وسط امتحانی. آرزوی موفقیت دارم :)
۰۱ دی ۹۹ ، ۲۱:۰۱ دُردانه ‌‌

این پستت منو یاد وبلاگ آلبرت انداخت. الان تعطیله ولی شاید از پستاش خوشت بیاد:

 

http://myfinaltheory.blog.ir/

پاسخ:
چقدر خوبه این جناب آلبرت :)
البته قبلاً هم یه بار گذرم خورده بود به وبلاگش. الان دنبالش کردم که هر از چندگاهی سر بزنم به پست‌هاش.
۰۱ دی ۹۹ ، ۲۱:۵۰ Alexandrina Victoria

سلام. :))

من توی دبیرستان تجربی خوندم ولی عاشق ریاضی هم بودم اما هیچ‌وقت به چشم شغل نگاهش نکردم. نگم براتون که چقدر با خوندن این پست بهتون غبطه خوردم. :دی ریاضی واقعا جذابه. *ــ*

 

+ شب یلدای من هم با سین کردن استوری یکی از هم‌رشته‌ای‌ها و هم‌دانشگاهی‌های شما، در حالی که با ایران داشت خداحافظی می‌کرد، سپری شد. :)

پاسخ:
سلام :)

آره، ریاضیات واقعا جذابه. یعنی همون‌طور که میشه از یه موسیقی یا فیلم لذت برد، از یه مسئلهٔ ریاضی هم میشه لذت برد. من سمت ریاضی محض نرفتم دیگه. ولی همچنان به عنوان تفریح گاهی مجله‌های ریاضی قدیمی رو دانلود می‌کنم و چندتا از مسائل جالب‌شون رو می‌خونم. متاسفانه اکثر این مجله‌ها الان دیگه تعطیل شدند. ماهنامهٔ ریاضیات که برای دانش‌آموزهای دبیرستانی چاپ می‌شده هم مجلهٔ مورد علاقه‌امه.

+ خب الان دچار تناقض شدم که این خبر خوبیه یا خبر بدیه :دی. ولی اصولاً شنیدن همچین خبری بعد از شوکه‌کردن، خوشحالم می‌کنه. ایشالله هرجا که رفتند یا دارن میرن بیشتر از اینجا آرامش و آسایش و داشته باشن و پیشرفت کنن.

توی یه نگاه کلی، با دیدن لینکها  فهمیدم که نمی‌شه این پست رو یکباره بخونم. و خب امشب بالاخره تموم شد:) پروژه ای بود برای خودش:) و البته این شاید بخاطر کند بودن من در ریاضیات باشه، اما واقعا برام لذت بخش بود.

و چرا باید با خودمون بگیم چه آدم علافی؟ به نظرم خیلی زیباست که شب یلدا رو با کاری که بهش علاقه داشتید سپری کردید.

پاسخ:
راستش با کامنت‌هایی که توی وبلاگ‌های مختلف ازتون دیدم فکر می‌کنم نه تنها در ریاضیات کند نیستید، که در این زمینه‌ها دستی بر آتش دارید و دارم درس پس می‌دم :)

منظورم از کند این بود که داده های به یکباره زیاد ازش رو نمی تونم با تمرکز کافی پردازش کنم. و درواقع در ارتباط باهاش، آهستگی و پیوستگی رو ترجیح می دم...

 

مطمئنید اون کامنت ها از من بودن؟:) توی بلاگ راحیل زیاد داریم.

پاسخ:
به نظر کامنت‌های شما بودند، توی وبلاگ‌های راسپینا و شباهنگ.
مگه به غیر از شما چند نفر با اسم راحیل توی بلاگ هستند که بلدند چطور فیلد نام خانوادگی رو توی پروفایل بیان خالی بذارن؟ D:

و تازه از کسی هم کمک نگیرن😀😎

 

+بله...تو این وبلاگ ها زیاد حرف زدم..:)

پاسخ:
(:
۱۹ دی ۹۹ ، ۲۱:۲۸ Alexandrina Victoria

[همراه با تاخیر بسیار زیاد!]

متاسفانه رشته‌ی تحصیلی من اینقدر از ریاضی دور شده و اینقدر هم درس‌هام سنگین و حجیمه که واقعا وقتی برای لذت بردن از ریاضی نمی‌مونه. :(

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را؛ بلکه به علایق‌مون هم رسیدگی کنیم. :)

 

+ من هم شخصا خوشحال می‌شم ولی اون شبم بیشتر غبطه بود...

متشکرم. ان‌شاء‌الله شاهد پیشرفت روزافزون خودتون هم باشیم. :)

پاسخ:
خب احتمالا عمری دگر نداریم بعد از وفات :(

میشه علاقه‌های جانبی‌مون رو ترکیب کنیم با حرفه‌مون. مثلا فیزیک‌دانی که نویسندگی دوست داره می‌تونه کتاب‌های علمی-تخیلی بنویسه. یا برنامه‌نویسی که اهل هنره، بره توی صنعت انیمیشن. یا پزشکی که موسیقی دوست داره روی آموزش موسیقی و تاثیر درمانیش برای بیماران خاص کار کنه.
۲۰ دی ۹۹ ، ۱۸:۱۴ علیرضا گلرنگیان

سلام

حالتون خوبه؟ :)

با اینکه زیاد متوجه نشدم ولی یاد یه خاطره‌‌ای افتادم که گفتنش شاید خالی از لطف نباشه. 

پارسال وقتی درس حرکت‌شناسی رو توی فیزیک دوازدهم خوندیم، جوگیر شدم و خواستم توی دنیای واقعی هم ازش استفاده کنم.

یه روز که میخواستیم بریم خونه پدربزرگ، تصمیم گرفتم که مقدار جابه‌جایی خودمون رو از مبدأ تا مقصد حساب کنم. میدونید که برای جابه‌جایی باید دو تا متغیر داشته باشیم: سرعت متوسط و مدت زمان.

زمان رو که میشد با زمان سنج حساب کرد!

ولی سرعت متوسط چی؟

عاقبت تصمیم گرفتم که از یه روش دیگه برم. به این ترتیب که اوّل، سرعت لحظه‌ای ماشین رو با کمک سرعت‌سنج در بازه‌های زمانی چند ثانیه‌ای یا چند دقیقه‌ای حساب کنم، بعد که رسیدیم یه نمودار سرعت-زمان بکشم و مساحت سطح زیر نمودار (یا همون انتگرال) رو حساب کنم و تمام! 

البته واضحه که نتیجه‌اش تقریبی میشه.

 

فقط حیف یادم نیست بعدش چی شد... D:

 

پ.ن. : من به طرز عجیبی هم دانش‌اندوزی رو دوست دارم و هم از کنکور متنفرم!

پاسخ:
سلام. حالمم خوبه :)

آفرین. منتظر بودم آخرش هم نمودارت رو آپلود کنی و بگی اینقدر متر شد و اینقدر هم خطا داشت با مقدار واقعی :). می‌تونستی از سرعت‌سنج ماشین فیلم بگیری که نیاز نباشه مدام سرعت رو بنویسی و با زمان نظیرش یادداشت کنی. بعدش هم همون انتگرال گرفتنه.

ولی اینجوری جابجایی بدست نمیاد. مسافت پیموده شده به‌دست میاد. چون از تندی انتگرال گرفتی و جهت بردار سرعت رو لحاظ نکردی. برای اینکه جهت رو داشته باشی، میشه کنار سرعت‌سنج یه قطب‌نما بذاری که توی فیلم، هم تندی رو در هر لحظه داشته باشی هم سرعت رو. بعد با ضرب‌کردن هر تندی در سینوس و کسینوس زوایه سرعت، جابجایی رو در جهت شمال و در جهت شرق محاسبه کنی و برآیندش بشه جابجایی کل D:
۲۰ دی ۹۹ ، ۲۱:۵۲ علیرضا گلرنگیان

بله! بله! حالا که خاطرات رو می کاوم یادم میاد که برای این کار، فیلم گرفتم از سرعت سنج. :))
 

وای اون مسافته... عجب سوتی‌ وحشتاکی دادم! D:

 

راهکارِ قطب‌نما خیلی عالیه. بنظر باید این آزمایش رو اجرا کنم دوباره، البته با راهنمایی شما.

 

پ.ن.: 

جدّاً از حرف‌زدن با شما ذوق کردم و روحیه گرفتم آقا مهندس! :))

 

پاسخ:
منم از «آقا مهندس» خطاب شدن توسط شما ذوق کردم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی