خاک
چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۲۶ ق.ظ
همه چیزم رو خاک گرفته. اینو دیروز فهمیدم که بعد از هفتهها اومدم چند متر مربع دور و برم رو مرتب کنم و جارو بزنم. روی عکس دستهجمعی کلاس دبیرستانم خاک گرفته. روی کیف قلمنیها و زیردستی خوشنویسیم خاک گرفته. روی دفترچههام خاک گرفته. روی اوریگامی نیمهکارهام، روی جزوههام، روی کتابهایی که قرار بوده بخونم. مغزم رو خاک گرفته که دیگه نمیتونم یک ساعت به یه سوال بدون حواسپرتی فکر کنم. حتی بالای همین کیبوردی که الان روش تایپ میکنم رو هم خاک گرفته. وبلاگم رو هم خاک گرفته.
هرچی بیشتر زمان میگذره دارم دورتر میشم از چیزی که بودم و چیزهایی که من رو تعریف میکردند. این بالون داره همینجوری پایینتر میره و تنها راه برای دوباره بالا رفتنش، پایین ریختن کیسههای سنگین شنیه.
۱۹ آبان ۰۰ ، ۱۰:۲۶