علی‌آباد

شما بگید

شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۹، ۰۵:۳۰ ق.ظ

فکر کن به وقتی که این قائله‌ی کووید نوزده و قرنطینه‌ی خانگی تموم میشه و برمی‌گردی به روال عادی زندگی که تا یک سال پیش داشتی. چه کاری هست که وقتی بهش فکر می‌کنی، از الان شوق انجام دادنش رو توی سر داری؟ کجا و با چه کسانی انجامش خواهی داد؟

موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۱۳
علی ‌‌

نظرات  (۱۴)

۱۳ دی ۹۹ ، ۰۷:۱۲ تاکی تاچیبانا

فکر کنم تنها کاری که نشد تو قرنطینه انجام بدیم، دیدن آدمایی بود که دوستشون داشتیم. الان هم ذوق این رو دارم که مثلا چندماه بعد که کرونا تموم شد یه دل سیر مسافرت برم و خونۀ داییم بمونم...

اینکه دست دوستهام رو بگیرم و با هم تو خیابون قدم بزنیم

همین

واسه اینکه پفک بیفته زمین ور داریم فوتش کنیم و بخوریمش هم دلم تنگ شده

 

اینکه صبح از خونه برای یه محل آموزشی از خونه‌ خارج شم:))) و هم‌کلاسی‌هامو ببینم.

که قبلا واسه مدرسه بود و الان برای دانشگاه.

 بغل، مهمونی، مسافرت و همین :) 

درکل از خونه موندن و ارتباط کم خسته م ولی دقیقا چیز مشخصی نمی تونم بگم که مثلا براش ذوق دارم:|

درکل ولی دلم می خواد تابستون برم خونه مادربزرگم شمال. بعد کلی دوچرخه برونم. 

البته دوچرخه بیشتر با آب و هوا در ارتباطه تا قرنطینه.

با دوستام الان هم می تونیم دور هم جمع بشیم به هرحال تعدادمون کمه. 

رفتن به کتابفروشی هم خوبه هرچند که الانم ممکنه:| 

فکر کنم همون گزینه ی شمال رفتن باشه، اونم قرار بود برما ولی همزمان شد با امتحانات ترمXD

.

به نظرم برای خود اتمام این وضعیت بیشتر اشتیاق دارم. 

۱۳ دی ۹۹ ، ۱۲:۲۴ هلن پراسپرو

میرم کتابخونه، کتابا رو بدون ماسک بو میکنم، بعد با اشتراک خودم و خواهرم و مادرم تا میتونم و جا داره کتاب میگیرم میارم خونه.

شایدم رفتم پارک، تو چمنا بدون زیرانداز نشستم و بستنی خوردم

۱۳ دی ۹۹ ، ۱۳:۲۹ زری الیزابت

تقریبا هیچ کار

۱۳ دی ۹۹ ، ۱۳:۵۷ دُردانه ‌‌

برم دانشگاه، سینما، سفر، مهمونی، خرید، کتابخونه

باشگاه. باشگاه. و باز هم باشگاه :)

کتابخونه هم هست البته.

قبل از قرنطینه، قرار بود برای اولین بار بریم جزیره سرگردان و از اونجا هم کویر و شب هم بمونیم توی کویر و آسمون رو رصد کنیم. حتی الان که دارم می گم از شدت ذوق قلبم مچاله میشه. بعد از اتمام کووید19 دوباره براش برنامه می ریزیم. با کی؟ با جمعی از دوستان.

برای زندگی قبل از قرنطینه هم ذوق دارم اما نه ذوقی که همراه با هیجان باشه. ذوقِ یواش.

۱۳ دی ۹۹ ، ۱۶:۱۶ بنیامین بیضایی

کلا تهران بودن و دانشگاه رفتن خوش می‌گذشت... کافه رفتن و اینا هم خوب بود.

خودم: پارسال توی خوابگاه، بچه‌های اتاق که همه ترم‌اولی بودیم یکی‌یکی لپ‌تاپ می‌گرفتیم و کلی هیجان داشتیم از گرفتن این همه دستگاه الکترونیکی جدید. یکی از تفریحات سالم‌مون هم این بود که با دوجین گوشی و لپ‌تاپ‌مون کنسرت به پا کنیم! اتاق رو تاریک می‌کردیم، چراغ‌قوه‌ها رو روشن، با همه‌ی دستگاه‌ها یه آهنگ رو همزمان پخش می‌کردیم. صدا، نور، تصویر، حرکت! اینجوری.

 

این کنسرت گرفتنه، اولین کاری هست که می‌خوام بعد از تموم شدن قرنطینه و بازگشت به خوابگاه دوباره انجامش بدیم. دلم برای اون جمع شش نفره خیلی تنگ شده.

سلام :)

فکر می‌کنم اینکه دوباره همه‌ی خانواده دور هم جمع بشیم :)). فامیل از شهرهای دیگه بیان خونمون یا ما بریم پیششون :). 

۱۳ دی ۹۹ ، ۲۳:۴۱ مائده ‌‌‌‌‌‌‌

من صبح یک طومار جواب نوشتم، بعد نتم وقت ارسال قطع شده بود و کامنته پرید.

اولین کاری که می‌کنم اینه که با یکی از این تورای دانشگاه، با دوستامون میریم سفر. اینکه کنارهم بشینیم در طبیعت و دلهره‌ی ناقل بودن نداشته باشیم.

و کلاً بغل کردن آدما. من چون باید میرفتم بیرون و همیشه ممکن بود ناقل باشم، سعی می‌کردم از مامان بابا یا حتی خواهرزاده برادرزاده‌هامم دور بمونم و دلم تنگ شده یه جورایی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی