علی‌آباد

صدای مرا از میان ددلاین‌ها می‌شنوید

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۳۰ ب.ظ
تقریباً ۴۰ روز از آخرین پستم توی وبلاگ می‌گذره و حس خوبی به این موضوع ندارم!

خب دلیل عمده‌اش تکالیف دانشگاهه. این یک ماه اخیر با یه حساب سرانگشتی، به طور متوسط هر دو روز یک ددلاین تمرین یا پروژه یا میانترم داشتم و همین روند توی خرداد هم ادامه داره و جا داره بگم آموزش مجازی و تکلیف مجازی و امتحان مجازی خَر است!

دلیل دیگه‌ی ننوشتم اینه که جدیداً خیلی کمال‌گرا شدم. پست‌ها رو چندین بار قبل از انتشار می‌خونم و ویرایش می‌کنم و یا به این نتیجه می‌رسم که به اندازه کافی خوب نیستند و کلاً بی‌خیال‌شون می‌شم! حس می‌کنم از هدف اولیه‌ام برای وبلاگ‌نویسی دور شدم و بیشتر از اینکه از خودم و برای خودم بنویسم، به فکر مفید بودن مطالبم برای خواننده‌ها هستم. در واقع خجالت می‌کشم ازشون (ازتون) که اینجا درباره دغدغه‌ها و اتفاقات روزمره‌ام بنویسم و وقت‌شون (وقت‌تون) رو تلف کنم. آخه دونستن ماجراهای کلاس حل تمرین فیزیک یا جمع‌کردن ایمیل برای اعتراض به امتحان مدار یا دعوای جعفر و میکائیل توی گروه دانشکده برای کی می‌تونه جذاب باشه؟!

اینجوری شد که یه مدت رفتم سراغ کانال تلگرام و توییتر ولی خب به این نتیجه رسیدم که هیچ‌جا وبلاگ خود آدم نمیشه :) دیروز اتفاقی چالش سی‌روزهٔ نوشتن رو دیدم، که انگار شروعش از کانال تگرام آیدین حبیبی بوده. به نظرم فرصت خوبی اومد برای اینکه برگردم به وبلاگ و درباره این موضوعات بنویسم. سعی می‌کنم هر روز مطالب رو سر ساعت مشخصی بنویسم، مثلاً ساعت ۸ صبح. اینجوری مجبور می‌شم به برنامه خواب و بیداریم هم نظم بدم و این شلخته‌بودن بیرون بیام.

خب، بریم که داشته باشیمش!




عکس: زندگی بر مدار ددلاین

پ.ن۱: فردا امتحان ریاضی‌دو دارم از فصل انتگرال، و هنوز حتی یک کلمه هم نخوندم براش. دعا کنید که به خیر بگذره!
پ.ن۲: چرا باید دیشب تا ساعت پنج‌ونیم سودوکو بازی می‌کردم که حالا خوابم بیاد؟ چراااااا؟
موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۰۷
علی ‌‌

نظرات  (۱۵)

قدر سال اول رو بدون که سال آسونشه. ترم‌های بعدی سخت‌تر می‌شه.

در طراحی سی‌پی‌یو گودرزی به اوجش می‌رسه.

پاسخ:
اوهوم. البته که سال اول ما به فنا رفت توسط این قرنطینه :(
سی‌پی‌یو گودرزی. یادم می‌مونه!

خدا بهت صبر بده -__-

پاسخ:
الهی آمیییییین!

سلام :) 

من خیلی خوشحال شدم پست گذاشتین D: 

برای من‌که دعوای آقای میکائیل و جعفر در گروه دانشکده جذابه '_' یک گوشه وایمیستیم می گیم دعوا دعوااا D: 

من به اون لیست ‌تون ، " انتگرال‌های سه گانه بخصوص اون قسمت که باید نمودار‌های عجیب غریب رو چهره‌نگاری کنیم ... است " را اضافه می‌کنم :)) 

پاسخ:
علیک سلام :)

والا من خواب بودم اون شبی که دعوا شد. صبح بیدار شدم دیدم جعفر زده گروه ۲۰۰ نفری ورودی‌هامون رو پاک کرده. میکائیل هم از اون طرف داره برای گروه خودش یار جمع می‌کنه و پایه‌های حکومت جدیدش رو پی‌ریزی می‌کنه! آخرش نفهمیدم برای چی قهر کرده بودند باهم.
بعد این دوتا دوست گرامی طلای المپیاد کشوری و جهانی و افتخارآفرینان میهن عزیزمون هستند! دیوونه‌خونه است دانشکده‌مون :))
هفته قبل هم بین رتبه تک‌رقمی‌ها دعوا شده بود و یکی‌شون گویا گریه کرده بود که من تکلیفم رو کامل انجام دادم چرا فلانی بهم گفته از هم‌تیمیت سواری گرفتی خودت هیچ کاری نکردی ://

انتگرال سه‌گانه رو هنوز نرسیدم بهش. خدایا خودت رحم کن!
۰۷ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۳۷ ‍‍‍‍‍‍ :)

یه نگاه به وبلاگ گوهربار من بندازین و دست از دغدغه مفید بودن پست ها و کمالگرایی بردارین D:

پاسخ:
بله خونده‌ام وبلاگ‌تون رو. پست‌های کانال رو گاهی دنبال می‌کنم!!
(البته انگار دیگه لینکش رو برداشتید.)
۰۷ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۲۲ محمدعلی ‌‌

من تا اوایل اردیبهشت، خوش و خرم درس می‌خوندم. یعنی تفریحی می‌گفتم خب برم یه‌ذره تمرین گاؤس حل کنم. یه‌ذره الکتروشیمی. برم ببینم انتگرال دوگانه چجوریه. بعد یهو همه با هم شروع کردن کوییز و تمرینات بیش‌تر دادن و میانترم و... .

 

میکائیل رو هم فکر کنم بشناسم :)) حس خفنی داره که یه اسم حقیقی رو توی فضای وبلاگی بشناسی :))

 

دیگه چه خبر؟ :دی

پاسخ:
اوه اوه آره. یهو همه از اردیبهشت بیدار شدند و یادشون اومد باید میانترم و کوفت و زهرمار بگیرند. منم کلاً تا قبل از این دروس سرویس رو نخونده بودم، سرویس شدم =)

آره میکائیل همونه که یکی دوبار توی سلف با هم نشسته بودیم :)

دیگه هیچی دیگه. «تب کرد و مُرد» D:

واقعا کلا آموزش مجازی خر است:|

جالبه چند نفر از همکلاسیامون رفتن سرخود امتحانارو حذف کردن! یه سریا هم افتادن دنبالشون که ما می خوایم برای کنکور جمع بندی کنیم و امتحانات ترم اجازه نمیده! 

بعد قرار شده که معلما از فعالیتمون تو اپ داغون شاد نمره رد کنن:| منم کلا فقط اونجا عضوم این مدت فراموشم شده بود که همچین چیزیم هست. خلاصه اینکه حتی حذف شدن امتحانم شانسی فهمیدم وگرنه شنبه ساعت دو ظهر نشسته بودم به انتظار آزمون زیست:| 

الانم همچون خری شکر خورده تو گل گیر کردم و دارم به شهریور فکر می کنمD: 

من برای شما دعا می کنم لطفا شما هم برای من دعا کنین:(


پ.ن: راستی اگه یادتون باشه من همون گربه ی بزرگم:) شایدم یادتون نباشه به هرحال:|

پاسخ:
پس اپلیکشن شاد هم خر است!
مدرسه برادر من از ادوب کانکت و تلگرام استفاده می‌کردند و به این شاد اعتقادی نداشتند. عکس‌هاش رو که دیدم انگار صرفاً تلگرام رو کپی کرده بودند! چه طرحی بود آخه؟ من به نمایندگی از جامعه برنامه‌نویسان آینده از شما عذرخواهی می‌کنم :/

پ.ن: خونه (وبلاگ) جدیدتون مبارک باشه :)

چه دست‌خط قشنگی دارید :))

+ وبلاگ‌نویسا کلا دو دسته‌ان. دسته‌ی اول معتقدن من اگه می‌خواستم چرت و پرت بنویسم و نظر بقیه برام مهم نبود تو سررسید می‌نوشتم. درنتیجه هرچیزی رو نمی‌نویسم.

دسته‌ی دوم معتقدن که من اگه نمی‌خواستم چرت و پرتامو ملت بخونن تو سررسید می‌نوشتم. 

هر دو دسته هم محترمن و اتفاقا وبلاگایی که تلفیقی می‌نویسن، ینی هم از حال و احوالشون و هم اتفاقات و بحث‌های مهم، زیادن و جالب هم هستن.

در ثانی، موضوعاتی که ذکر کردین هم جالب بود. یکی از دوستام سال ۹۷، سه ریاضی شد. می‌گفت این طرفتو نگاه می‌کنی، طلای فیزیکه. اون طرفتو نگاه میکنی، طلای ریاضیه. گفتین بین رتبه‌های تک رقمی دعوا شده بود یاد این حرفش افتادم :)))

پاسخ:
ممنون لطف دارید ولی خیلی هم خوب نیستا :)
ابتدایی که بودم یه مدت از این کتاب‌های چهارجلدی تمرین خط رو کار می‌کردم. خیلی دوست‌شون داشتم. از اون زمان بهتر شد خطم.

+ دسته‌بندی جالبیه! منم هر دو دسته از وبلاگ‌ها رو دنبال می‌کنم.

+ :)))
۰۸ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۹ مائده ‌‌‌‌‌‌‌

@بهاره

عزیزم خب علتش اینه که دست‌خط منو ندیدی هنوز :)))))

@علی

کلا تو وبلاگ نویسی به‌نظر من، اونچه باهاش احساس راحتی میکنی و به‌نطرت خوب میاد، یه جورایی کافیه. چون به‌هرحال آدم‌ها از طیف‌های مختلفی هستن و نمیشه همه رو راضی نگه داشت! روی بند خودت راه برو. اونچه فکر میکنی درسته, خب لابد درسته دیگه! :)

پاسخ:
بله درسته.
پرفکشنیسم هم خر است :)
۰۸ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۰۱ بنیامین بیضایی

واقعا نوشتن چیز به دردبخور کار سختیه! لذت بردن از نوشتن خودش مسئله مهم‌تریه. اگه از نوشتن چیز به درد نخور هم لذت می‌بری نباید مجبور کنی خودتو که مطلب کاربردی بنویسی. مثلا من خودم خیلی خوشحالم که افرادی هستند که شرح ‌حال می‌نویسند چون من از شرح حال خوندن خیلی لذت می‌برم! واقعا امتحانات و درسای دانشگاه‌ خیلی دارن سنگین می‌شن! ما هم باید یه فاز جدید از پروژه‌مون رو بزنیم! امیدوارم به خیر بگذره. راستی امتحان امروز رو چطور دادی؟ :دی نمی‌دونم چرا تو دانشکده ما همش صلح و صفا بوده یه دعوا راه نمی‌افته یکم از این صلح و صفا بیاییم بیرون :)))‌

پاسخ:
همین امثال شما میاید مطالب خفن می‌نویسید که امثال من هول برشون می‌داره دیگه :))

امتحان خوب بود. اشتباه عددی داشتم، ولی سوال‌ها با همون روش‌های توی تمرینات حل می‌شدند. عجیبه واقعاً، با سیاست‌های دانشکده ریاضی همگام نیست اینجور امتحان‌گرفتن :/

راستی دیدی این کانال رو؟ محصول نود و هفتی‌های دانشکده کامپیوتره :دی

اه.. خصوصی نبود که!!! :/

 

ببخشید واقعاً!

 

عهههه. منم داشتم از اینا. البته مال من یه چهارجلدی زرد بود. از این گل و بته‌ها نداشت.

بعد رفتم کلاس یه دورانی. :))

 

+

@مائدکم

 

نه جدا. چرا ندیدم هیچ وقت؟:دی

پاسخ:
پس شما این مدلیش رو داشتید :)
۰۹ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۴۶ بنیامین بیضایی

ندیده بودم! بچه‌های سال‌بالایی ما هم یه کانال این شکلی واسه دانشکده برق داشتن! بعدا برقی‌ها یه کانال زدن در جوابش که دعوا بالا گرفت و مجبور شدن کانال رو حذف کنن :))))

پاسخ:
برررررررررق :)

اوه، من خواستم بذارم چند روز بگذره بعد کامنت بذارم، که وقتی دیگه فکر می‌کنی کامنت جدیدی در کار نیست یهو یه کامنت جدید ببینی، ولی دیگه با پست جدیدت موقعیت رو از دست دادم :دی

منم اولا می‌گفتم نباید از روزمرگیام بنویسم و مردم که بیکار نیستن و فلان، ولی بعدش به این نتیجه رسیدم که نوشتن از اونا حالم رو خوب می‌کنه، و کسی رو هم مجبور نکردم بخوندشون که، پس بی‌خیال =)

خوشحالم بابت شروع کردن این چالش سی‌روزه نویسیت =)

پاسخ:
عه. من شرمنده‌ام :)

البته خب یه سریا به طور شگفت‌انگیزی از اتفاقات روزمره می‌نویسن و اینجوری میشه که با خودم میگم گر او هست حقا که من نیستم! حسادت و خودحقیرپنداری این صوبتا. ولی در تأیید فرمایش شما، ما هرچی دلمون می‌خواد می‌نویسیم هرکی هم دوست نداره جمع کنه از ایران بره D:

+ راستی اون ماجرای اینتراستالر رو چون که یه مدت گذشته از اخرین باری که دیدمش ‌‌و اسم‌ها و فضاها رو یادم نمی‌اومد، گذاشتم بیشتر بگذره که یه بار دیگه کامل ببینمش و نظر تو رو هم بخونم.

+ آره، این‌طوری بهتره به نظرم. بعدش که دیدی، بگو چندتا از کامنتایی که خییلی پربار بودن رو هم برات بفرستم.

پاسخ:
باشه :)
۱۵ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۱۲ زری الیزابت

همونطور که دوست عزیزم :) اشاره کرد یه نگاه به محتوای فصیح وبلاگای ما بندازین تا تماماً دغدغه‌هاتون دربارهٔ تولید محتوا رو فراموش کنین. 

پاسخ:
البته که دارید شکسته نفسی می‌کنید :)
۱۶ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۴ زری الیزابت

کاملاً جدیم :دی

پاسخ:
🙃

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی