علی‌آباد

خشت اول

پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۰۱ ق.ظ
0. بالاخره تموم شد. دو روز پیش، نصف شب، پروژه درس مبانی رو کامل کردم و رسماً ترم اولم تموم شد. تبریک به من، تبریک به شما، تبریک به همه!

1. می‌خواستم غر بزنم که این یکی دو هفته چقدر سخت و افتضاح گذشت، و هنوز هم به خاطر اینکه صبح تا شب درگیر پروژه بودم سر و کمر و زانوها و چشم‌هام درد می‌کنه. ولی بیا نیمه‌ی پر لیوان رو نگاه کنیم. اینکه این مدت چه‌قدر کارهای جدید یاد گرفتم، و چه‌قدر اون لحظه‌ی پایانی که برنامه‌ام کامل و بدون نقص اجرا شد ذوق‌زده بودم. جایی می‌خوندم که برای برنامه‌نویس‌ها هم مثل هنرمندها و نویسنده‌ها، چیزی که خلق می‌کنند حکم فرزندشون رو داره. خب هیچ مادری فقط به خاطر درد زایمان، عشقی که به فرزندش داره رو از یاد نمی‌بره!

10. طاها، هم‌اتاقی و هم‌رشته‌ایم، یه نقل قول طلایی داره که: «انسان‌ها به ۱۰ دسته تقسیم می‌شوند؛ آنهایی که باینری می‌فهمند و آنهایی که باینری نمی‌فهمند.» اگر همچنان دارید دنبال مورد دوم تا نهم می‌گردید، باید بگم که متأسفانه شما عضو دسته‌ی ۱۰-اُم هستید.

11. جمعه‌ی هفته‌ای که گذشت، ۱۱/۱۱، تولدم بود و من هجده‌ساله شدم! حس جالبیه که دیگه قانوناً بزرگ‌سال محسوب می‌شم. البته شرایط تفاوت خاصی نکرده. چون من برنامه‌ای برای گواهینامه‌گرفتن ندارم، و بعید می‌دونم انگیزه‌ای داشته باشم برای شرکت توی انتخابات اسفند. حتی رفتارم هم به آدم‌بزرگ‌ها نمی‌مونه. این رو وقتی مطمئن شدم که «شازده کوچولو» رو دوباره روز تولدم خوندم. فعلاً ترجیح می‌دم توی دنیای خودم باقی بمونم تا اینکه وارد دنیای بزرگ‌سال‌ها بشم :)

100. کامپیوترها همون قدر که ما رو با محاسبات خارق‌العاده و هوش مصنوعی‌شون شگفت‌زده می‌کنن، گاهی مثل یه پسربچه‌ی لج‌بازِ پنج‌ساله رفتار می‌کنن و شما رو به سرحد جنون می‌رسونن! این رو وقتی پی می‌برید که چند روز برای نوشتن یه برنامه وقت می‌ذارید ولی موقعِ اجرا با خطایی مواجه می‌شید که انتظارش رو ندارید، به دلایلی که اطلاعی ندارید. حالا هرچه‌قدر دوست دارید سر کامپیوترتون داد بزنید که «چه مرگته؟!» و «مشکلت چیه؟!». هرگز جواب‌تون رو نمی‌ده. باید خط به خط دستوارات رو چک کنید و اگه بخت یارتون باشه، بالاخره متوجه می‌شید که توی خط ۳۵۲ یک کاراکتر رو جا انداختید و همون یه کاراکتر کل برنامه رو به فنا داده. آخه اینقدر ملانقطی بودن لازمه؟ :/

101. استاد ادبیات‌مون خاطره‌ای تعریف می‌کرد از سال‌ها پیش که عضو یک گروه کوه بود. برای یکی از برنامه‌هاشون هزینه‌های ناهار و رفت‌وآمد و... رو حساب کرده بودند و به هرنفر ۷۰ هزار تومان افتاده بود. توی مسیرشون به یه منظره‌ی زیبای پاییزی رسیدند با زمینی که پوشیده از برگ‌های نارنجی رنگ بود و چشمه‌های آبی که از وسط مسیر رد می‌شدند. یه آقای مهندس میانسال همراه گروه بود و با دیدن این صحنه گفت: «خب تا اینجا ۶۰ تومنش در اومد!» یعنی در این حد بی‌ذوق :/ استادمون می‌گفت برای ما دانشجوهای مهندسی این آفت وجود داره که به همه‌چیز به چشم سود و ضرر نگاه می‌کنیم. و من حتی فکر می‌کنم برای رشته‌ی ما این تأثیر شدیدتره. این رو خیلی توی بچه‌های دانشکده می‌بینم که برای هر مسئله‌ای دنبال بهینه‌ترین و کم‌هزینه‌ترین جواب می‌گردن. مثلاً وقتی بهشون می‌گم در کلاس خوشنویسی شرکت می‌کنم، می‌پرسن چه فایده‌ای داره؟ مگه تو خطت خوب نیست؟ چقدر وقتت رو می‌گیره؟ ...

خوشبختانه من دچار این آفت نشدم، یا حداقل تلاش می‌کنم که نشم. دنیای کامپیوتر و اعداد و ارقام برام جذابیت خاصی داره و می‌تونم ساعت‌ها در الگوریتم‌ها فرمول‌هاش غرق بشم، ولی باعث نمیشه تمام زندگی رو در همین ببینم. اتفاقاً حالا لذت بیشتری می‌برم از مسائل انسانی که ماشین‌ها قادر به درک و انجامش نیستند. مثل آفرینش یک اثر هنری، درک مزه‌ی بستنی بیسکویتی، خندیدن، گریه کردن... نسبت من با ماشین مثل نسبت خالق با مخلوقه. و من نیازی نمی‌بینم که برای درک‌کردن مخلوقم، خودم تا اون سطح پایین بیارم. آه، چرا فلسفی شد؟!

110. این ترم جزء اولین گروهی بودم که وارد سایت انتخاب واحد می‌شن. برای همین تونستم برنامه‌ی ایده‌آلم رو بچینم. ۱۹ واحد دارم. نه تنها کلاس هفت‌ونیم صبح ندارم، بلکه از شنبه تا سه‌شنبه اولین کلاسم ده‌ونیم شروع میشه. اگه بتونم شش صبح بیدار بشم، سه یا چهار ساعت فرصت مفید دارم برای درس‌خوندن. البته گفتنش آسونه. من همون دانشجوی تنبلی‌ام که این چند هفته‌ی آخر دیر بیدار می‌شدم تا ساعت یازده برم دانشگاه و ناهار رو به عنوان صبحانه بخورم، و با این کار در تهیه یک وعده غذا صرفه‌جویی کنم :) به هر جهت، اگه نخوام مثل این ترم در بازه امتحان و پروژه شکنجه بشم، باید منظم‌تر و روی برنامه پیش برم.

111. ورزش، کتاب، فیلم. از زمانی که کنکوری شدم، فرصت کمتری داشتم که برای این‌ها وقت بذارم و اگه این شرایط رو ادامه بدم به مرور از نظر روحی و جسمی فسیل می‌شم! خب از اونجایی که من تنبلم، برای ورزش هیچ برنامه‌ای ندارم. ولی این ترم به خودم قول می‌دم که بیشتر بخونم و بیشتر ببینم. ممنون می‌شم شما هم به من کمک کنید. لطفاً یک فیلم یا کتاب خوب بهم معرفی کنید که به تازگی باهاش موجه شدید و مطلب جالبی ازش یاد گرفتید یا حس خوبی به شما منتقل کرده. قول می‌دم که بخونمش/ببینمش.
راستی مثل این پست‌های اینستاگرامی شد، که برای کامنت و فالوور جمع کردن می‌گن یکی از دوست‌هاتون رو تگ کنید و فلان جمله رو بهش بگید :دی!

1000. اولیش رو خودم معرفی می‌کنم. «آشغال‌های دوست‌داشتنی» رو همین چند ساعت پیش با خانواده دیدم. اول به نظر می‌رسید فیلم لوس و بی‌مزه‌ای باشه. ولی الان واقعاً لذت بردم از دیدنش. روایت بی‌نظیری داشت از یک خانواده‌ی قدیمی ایرانی. خانواده‌ای که سال‌ها در متن حوادث سیاسی بوده، و اعضای خانواده که هرکدوم دنیای متفاوتی دارند. خانواده‌ای که ما باشیم. مثل یک بوم نقاشی بزرگ که هر تکه رنگ متفاوتی داره. مثل کنسرتی که هر نوازنده ساز خودش رو می‌زنه و خروجی‌اش در نگاه اول هیچ هارمونی نداره، ولی اگه به گوش‌دادن ادامه بدید متوجه می‌شید که این گوش‌نوازترین آهنگی هست که توی عمرتون شنیدید. «آشغال‌های دوست‌داشتنی» حتماً ارزش یک‌بار دیدن رو داره.
موافقین ۷ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۱۷
علی ‌‌

نظرات  (۱۴)

۱۷ بهمن ۹۸ ، ۰۰:۵۱ محمدعلی ‌‌

با عرض سلام و خسته نباشید :))

10. یه سوال خیلی مهمی هم هست که اونم اینه که باینری چیست؟ :دی

101. خوشحالم که دچار این آفت نشدی :) 

110. دقیقاً منم همین بودم =)) شب دیر میخوابیدم که ظهر بیدار بشم و ناهار و صبحونه رو یکی کنم :)) زندگی خوابگاهی همینه اصن :دی

و عمیقاً به اینکه اولین کلاس‌هات ۱۰.۵ افتاده، حسودیم شد :)) رند ۱۱ بودم و اول فقط ۸ واحد بهم رسید :| ولی خب، احتمالا تا ۱۸ بالا میاد اگه معارف بدن بهم :دی

111. بعد از یک‌ونیم سال دوری، این روزا اولین کتابم رو دارم تموم می‌کنم و حس خیلی خوبی داره. برگشتن به دنیای کتاب و فیلم و زندگی و فهمیدن و برنامه‌ریزی و نظم و همین مسائل انسانی :دی

پاسخ:
سلام به روی ماهت، به چشمون سیاهت :)

10. خب بذار برم بالای منبر!

داستان از اونجا شروع شد که اجداد ما نیاز به شمردن چیزها داشتند. مثلاً تعداد گوسفندهاشون، روزها و هفته‌هاشون، افراد قبیله‌شون... ولی اونها ده‌تا انگشت بیشتر نداشتند! پس تصمیم گرفتند برای عددهای بزرگ‌تر، اونها رو به دسته‌های تکی و ده‌تایی تقسیم کنند. اگر تعداد دسته‌های ده‌تایی هم زیاد می‌شد، هر ده‌تا دسته‌ی ده‌تایی رو یه دسته‌ی صدتایی درنظر می‌گرفتند و... دقیقاً همون کاری که توی دبستان به ما یاد دادند. مثلاً وقتی می‌نویسیم ۲۳۴، منظورمون ۴تا تکی، ۳تا ده‌تایی، و ۲تا صدتاییه. اینجوری فقط کافیه ارقام ۰ تا ۹ رو بلد باشیم، و بقیهٔ اعداد رو به کمک همین‌ها نمایش بدیم.

(البته سیستم‌های دیگه‌ای هم برای شمارش وجود داشته. مثلاً بابِلی‌ها عدد شصت رو مبنا قرار می‌دادند. احتمالاً برای همینه که ساعت ۶۰ دقیقه و دقیقه ۶۰ ثانیه است.)

در واقع اعداد ده و صد و هزار از نظر ریاضی اعداد جادویی و خاصی نیستند. فقط به این دلیل رایج شدند که برای انسان شمردن توی این دستگاه با انگشت ساده‌تره. شاید اگه یه روز سگ‌ها به قدرت برسند، ما رو مجبور کنند که عددها رو در مبنای ۸ بنویسیم، چون سگ‌ها از انسان‌ها دوتا انگشت کمتر دارند! مثلاً عدد بیست در مبنای سگی (!) اینجوری نوشته میشه: ۲۴. چهار به‌علاوه دوتا هشت‌تا.

حالا می‌رسیم به کامپیوترها. درون کامپیوتر میلیون‌ها میلیون قطعه کوچیک به نام ترانزیستور وجود داره که من نمی‌دونم چطور کار می‌کنن، ولی گویا هر کدوم می‌تونن با قطع یا وصل کردن جریان، مقدار صفر یا یک رو ذخیره کنند. انگار کن که کامپیوتر فقط دوتا انگشت داره! پس برای ذخیره کردن هرچیزی (فیلم، عکس، نوشته...) توی کامپیوتر باید اون رو به عدد تبدیل کنیم و به مبنای دو (باینری) ببریم. زبانی که کامپیوترها متوجه می‌شن همین زبان باینری (صفر و یک) هست. مثلاً اعداد 1 تا 4 در سیستم باینری اینجوری نوشته می‌شن:
1₂ = 1*1 = 1
10₂ = 2*1 + 1*0 = 2
11₂ = 2*1 + 1*1 = 3
100₂ = 4*1 + 2*0 + 1*0 = 4

110. حداقل خوبیِ این سیستم دانشگاه اینه که «گهی پشتِ زین و گهی زین به پشت»ه. ایشالله ترم‌های بعد که رند ۹ و ۱۰ افتادی حالشو می‌بری. غصه مخور!
۱۷ بهمن ۹۸ ، ۰۱:۱۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: )‌‌‌‌‌‌‌

واقعا چجوری الگوریتم میفهمین؟ :))) من یه دفعه امتحان کامپیوتر مدرسه رو صفر شدم از چهار نمره. یه دفعه هم سوزن ته گرد گذاشتم تو قفل نه تنها خودم امتحان ندادم بلکه کامپیوتر مدرسه تا یه هفته به فنا بود :دی 

تازه امتحانمون از این چیزا بود که آغاز رو بذار تو دایره مراحل تو مستطیل علت تو لوزی پایان تو دایره. -_- نمیدونم چرا واقعا هیچ وقت نفهمیدم :دی 

+ باینری چیست؟ :]

+فیلم و کتاب:

بعیده کیمیاگر رو نخونده باشین. ولی اولین پیشنهاد من همیشه همینه.

باقی کتاب هایی که خوندم بیشتر موضوعاتی هستن که اکثرا خوششون نمیاد. مثل "شیعه پاسخ میدهد" شریعتی. یا کتب روانشناسی که ترجیح میدم به جاش فیلم معرفی کنم. :دی

passengers

her

maleficent2

forever my girl

what happened to Monday 

و انیمیشن:

فردیناند زبان اصلی

شگفت انگیزان ۲ دوبله گلوری

انگری بردز یک و دو دوبله فارسی

اسمال فوت دوبله گلوری

دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه :|

پاسخ:
حق داشتید. منم حال نمی‌کردم با اون دایره و لوزی و مستطیل و اینا. بیشتر شبیه کلاس نقاشی بود :/

+ توی کامنت محمدعلی توضیح دادم.

+ چه لیست پر و پیمونی! متشکرم.
نه نخوندم کیمیاگر رو. اسمش رو زیاد شنیده بودم ولی سراغش نرفتم. چشم، می‌خونمش.
فیلم‌ها رو هم هنوز هیچ‌کدوم رو ندیدم. ولی انیمیشن شگفت‌انگیزان و اسمال‌فوت رو دیدم. چقدر هم روی دوبله تعصب دارید! پس حتماً فروزن ۱ رو با دوبله گلوری ببینید. محشره. حتی ترانه‌ها رو هم ترجمه کردند و با همون ریتم خوندند. آهنگ «رهایم کن»اش رو من هنوز توی آهنگ‌های گوشیم دارم.
۱۷ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۲۰ مائده ‌‌‌‌‌‌‌

باینری رو که نمیدونم چیه ولی آدم ها دودسته ن یا زیست می فهمن یا نمی فهمن، و اینایی که باینری می فهمن احتمالا جز دسته ی دومن. :دی

پاسخ:
فکر کنم همین‌طور باشه. من که مطلقاً از زیست سر در نمی‌آرم. هنوز فرق ویروس و باکتری و میکروب و قارچ رو نمی‌دونم. هر وقت هم مریض می‌شم به دکتر می‌گم یه سِرُم بزن خوب می‌شم :) ولی شما برید این باینری رو یاد بگیرید، تا از اولین انسان‌هایی باشید که جفتش رو می‌فهمن!
سلام علیی، بس پستت رو دوست داشتم.
خب من در حد همین یک تا باینری بلدم، حداقلش اینه که با گاهی می‌رم تو دوسته‌ی یک‌صفرها!
حرفای خفن فیلسوف درونت رو دوست داشتم😎👌
متوسط چند ساعت خواب داشتی تو شبانه روز راستی؟
خب، خب، خب! یه مدته از دنیای کتابا فاصله گرفتم پس به خودم اجازه نمی‌دم کتاب بگم، ولی فیلم! به اعتقاد بنده هر دانشجوی مهندسی باید هرکدوم از فیلمهای کریستوفر نولان رو سیصد و چهل و هشت بار دیده باشه!
به ترتیب
Prestige
تخلیه و فیزیکی، با حضور حضرت تسلای اعظم!
Inception
روانشناسی و تخیلی، خیلی شاخه!
Interstellar
درمورد نجوم و نسبیت و ایناست، علمی تخیلی، با دوز علمی خیلی خیلی بالا! عکسی که یه مدت پیش از سیاه‌چاله منتشر شده بود شباهت زیادی به تخیلات تو این فیلم بود.
البته اگه ندیدی، وگرنه بگو پیشنهادات دیگه بدم بهت.
پاسخ:
سلام آقا استیو. نظر لطفته!

بدن من تحت هر شرایطی باید ۸ ساعت روزانه رو دریافت کنه. یعنی اگه شب مثلاً شش ساعت بخوابم، باید عصر هم دو ساعت بخوابم وگرنه مغزم پاک تعطیل میشه! درک نمی‌کنم که چطور بعضی‌ها فقط ۴ ساعت توی روز می‌خوابن و می‌تونن زنده بمونن. خوش به حال‌شون!!!

فیلم‌هایی که گفتی رو هرکدوم چندبار دیدم. سلیقه‌هامون نزدیکه :). بازم اگه این مدلی می‌شناسی معرفی کن. بذار منم یکی معرفی کنم. شعبده‌باز (illusionist) محصول سال ۲۰۰۶، یعنی همون سالی که پرستیژ هم منتشر شد. اینو توی خوابگاه یکی از بچه‌ها معرفی کرد و دور هم دیدیم و خیلی کیف داد.

تولدت دو روز زودتر از منه! مبارکه :))

به نظرم باید The imitation game رو ببینی با توجه به رشتت :)

راستی خصوصیت رو هم چک کن D:

پاسخ:
تولد جفتمون مبارک. دست و جیغ و هورااااااااااا!

همون که ماجرای آلن تورینگه؟ آره یکی دو سال پیش دیدمش. چه اعجوبه بود این تورینگ. و چقدر حیف که سرنوشتش اونجوری شد :(

دیدم پیامتو. جواب دادم.

الف) سلام

ب)خ عالی نوشتی

ج) پیشنهاد من برای مطالعه کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» از عجم اوغلو هست.

د)

ه)

و)

ز)

ح)

ط)

ی)

ک)

ل)

م)

س)

....

خواستم بگم باینری رو دیگه یادم نیست چیه ولی ابجد هوز بلدم :دی‌دی

 

پاسخ:
سلام سلام صد تا سلام

مرسی. کتاب غیرداستانی خیلی وقته که نخوندم. موضوعش هم جالبه برام.

ابجد قدیمی شده دیگه. آلفا بتا گاما دلتا :)

درود بر تو، یه مهندس واقعی هستی!

خب، اگه همه فیلمای نولان رو دیدی، بعدش fight club رو هم به شدت پیشنهاد می کنم، از کارای اسکرسیزی همم، اوه، shutter island معرکه بود، درام فاخر(!) نمی بینی؟ forrest gump قشنگه. امم، آخ، the mist هم معرکه است، داستانش رو استیون کینگ نوشته. شاید همه رو دیده باشی چون می ترسم دوست نداشته باشی و مقبولترا رو گفتم. خوشحال می شم وقتی دیدیشون نظرت رو بدونم.

جدیدا عاشقانه تینیجری می بینم که خب بدآموزی داره :/

هروقت کودک درونت انیمیشن می خواست هم چندتا پیشتهاد دارم براشا.

 

حتما شعبده باز رو هم میذارم تو اولویتام، بعد از جوکر و بندباز و اسنودن، ممنون =)

پاسخ:
ممنونم. از اینا که گفتی هیچ کدوم رو ندیدم. فکر کنم خیلی فیلم‌های مشهوری باشند چون اسم‌هاشون زیاد به گوشم خورده. اتفاقاً Shutter Island رو همین دو روز پیش بود که طاها گفت یه شب باهم ببینیم. دوفوریتی شد حالا.

راستی بندباز اگه ماجرای فیلیپ پتیته، من مستندش رو دیدم. بعد از اینکه فیلم رو دیدی، سخنرانی فیلیپ پتیت توی TED باید جالب باشه برات. در واقع ترکیبی از ژانگولربازی و استندآپ کمدی و سخنرانیه. بیست دقیقه است حدوداً.

نقل قول آقا طاها خیلی باحال بود! خوشم اومد :)

همچنین از شماره‌گذاری پستت :)

همچنین‌تر اونجا که گفتی نیازی نمی‌بینم خودمو در حد مخلوقم پایین بیارم.

تازگی پی بردم انگار جدی جدی رشته‌های مهندسی دارن ما رو مثل خودشون می‌کنن! منم مدتها بود از ورزش و هنر و این چیزا دور بودم. تهش فیلم و کتاب بود. پیشنهاد می‌کنم ورزشو بری دنبالش اتفاقا، مخصوصا اگه دانشگاه یا خوابگاهتون باشگاه داره. من باشگاه دانشگاه خودمونو چند ماهه پیدا کردم و حسرت می‌خورم چرا زودتر نفهمیده بودم هست!

خط رو هم می‌خوام برم سراغش. سال‌ها پیش یه مدت کوتاهی کار می‌کردم الان دارم کلنجار میرم که کلاس برم یا خودم تمرین کنم (همون بحث هزینه و ایناس!). فعلا دارم خودم تمرین می‌کنم هرچند کم.

پاسخ:
راستش استخر دانشگاه خیلی به خوابگاه‌مون نزدیکه. ولی چون هوا سرد بود همیشه بهونه داشتم :). ایشالله هوا گرم‌تر بشه امتحانش می‌کنم.

اگه وقت و هزینه‌اش فراهم شد برید سراغش :). برای من که خیلی تجربهٔ خوبیه. وقتی بعد از یه هفته درس و بدوبدو، می‌نشینم و خط کار می‌کنم، اون چند ساعت انگار روی ابرهام. مخصوصاً که استادمون سر کلاس آهنگ شجریان هم پخش می‌کنه. خودِ آرامشه!
خوشنویسی بدون قلم‌نی فکر کنم نیاز چندانی به استاد نداره. ولی با قلم‌نی، باید یکی دو ترم زیر نظر استاد باشیم تا اصول کار با قلم و شکل حروف و... رو یاد بگیریم. بعد از اون میشه خودمون از سرمشق‌های موجود استفاده کنیم. اینجا توضیح خوبی دادند.
۲۸ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۲۰ کلمنتاین ‌‌

برای معرفی فیلم حتما باید اخیرا بهش برخورد کرده باشیم؟ خب چرا؟ :))

نه من اخیرا بهش برخورد نکردم ولی 12 angry men , که نمیدونم چرا عددش میره آخر موقع تایپ، و احتمالا دیده باشید چون معروفم هست فیلمیه که به شددددت روی جهان بینی من اثر گذاشته.

پاسخ:
سلام :)
خب اگه تازه برخورد کرده باشید، به احتمال بیشتری برام جدیده.
اوهوم. «۱۲ مرد خشمگین» در عین سادگیش فوق‌العاده است. البته فکر کنم نزدیک به ده بار دیده باشم :دی! به هر حال ممنون که معرفی کردید. اگه کسی ندیده حتماً ببینه.

سلام

می تونم بپرسم موضوع پروژه مبانی چی بود و به چه زبانی بود؟

موفق باشی

آدما ناگزیر بزرگ می‌شن و دنیا برنامه ها داره براشون .

پاسخ:
سلام روزتون بخیر :)
پروژه‌مون یه برنامه چت بود با امکانات ساده (ساخت گروه و ارسال پیام و و جستجو و مشاهده اعضا و...). باید هر دو بخش سرور و کلاینت رو پیاده‌سازی می‌کردیم. بهش می‌گفتیم پیام‌رسانِ ملی! با زبان C بود.

هعی...

 

آفرین آفرین آفرین.

 

زبان c

به نظر از c++ هم بهره برده باشین یعنی تو یه ترم برنامه نویسی بچه هارو این قدر قوی می کنن.(چشم بد دور)

محیط گرافیکی داشت دیگه؟می شه بیشتر توضیح بدین ؟

من هم به برنامه نویسی علاقه دارم البته تا جایی که مروبوط به سخت افزار بشه.این کار شما بیشتر حول نرم افزار می چرخه درسته؟

پاسخ:
ممنون D:

نه ++C نداشتیم. چون مباحث شیءگرایی رو از ترم دوم بهمون یاد می‌دن.
محیط گرافیکی هم نداشت. دیگه از C انتظار زیادی نمی‌ره! مثلاً بخش پیام‌های گروه این‌شکلی بود: [لینک]

تازه پروژه ترم اول‌مون در مقابل پروژه ترم دوم یه شوخی ساده است. مثلاً چند سال پیش باید کل بازی «کلش آو کلنز» رو پیاده می‌کردند :)))

بله بیشتر درس‌هامون مربوط به نرم‌افزار و علوم کامپیوتره.

آفرین دارین.

کار خوبی می کنن بیشتر چیزایی که آدم یاد میگیره بایت همین سختی ها وفشار هاست.

کاکو شریف هستین دیگه مهندس .:))

پاسخ:
ممنونم لطف دارید :)
بله همین‌طوره.
احیاناً من شما رو نمی‌شناسم؟ وبلاگ ندارید؟

هوووم

دردانه دوست بلاگی مشترک ماست.

 

معمولا لینک نمی‌ذارم تا طرف فکر نکنه که موظف به رفتن به وبلاگمه .

 

می تونم درخواست سرفصل این درس رو از شما داشته باشم؟

پاسخ:
آهان :)
راستش سرفصل درس رو پیدا نکردم. ولی «مبانی برنامه‌نویسی» تقریباً توی همه‌ی دانشگاه‌ها به شکل مشابه ارائه میشه. ابتدا مفهوم الگوریتم و فلوچارت رو یاد می‌دن. بعد وارد زبان C می‌شن و انواع داده‌ها، آرایه‌ها، ساختار شرطی و حلقه، توابع و... رو آموزش می‌دن. آخرش هم یه پروژه داره مثل بازی شطرنج یا دوز یا برنامه‌ی کاربردی مثل همین چت‌اپلیکیشن.

ممنون :)

پاسخ:
خواهش می‌کنم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی